آقا شیره دلش بدجوری برای خوردن یک خرگوش چاق و چله لک زده بود، رفت توی جنگل و یه گوشه کمین کرد،
- سلام آقا شیره! دنبال خرگوش می گردی؟!(این صدای دوستش آقا گرگه بود)
# آره … تو از کجا میدونی؟
- نویسنده داستان بهم گفت دنبال خرگوش می گردی بیام بهت بگم بیخودی وقتت رو هدر ندی ، این روزها اکثر خرگوش هایی که قابلیت خورده شدن رو دارن به جای چرخ زدن تو جنگل توی خونه هاشون پشت کامپیوتر نشستن و چت می کنن … آهای کجا با این عجله … فـقط مواظب با …
آقا شیره ادامه صحبتهای گرگ رو نشنید چون داشت با سرعت تمام به سمت غار آقا خرسه می رفت که تازگی ها تبدیل به کافی نت شده بود ، بدون معطلی پشت یک کامپیوتر نشست، آقا شیره اول برای اینکه یکم اشتهاش باز بشه می خواست وارد سایت خرگوشهای خوشمزه دات کام بشه که دید ***** شده … سریع رفت یک در بازکن آورد و حالشو که رفته بود تو قوطی درآورد!
آقا شیره یک ID به اسم khargoosh_bazigoosh ساخت و سریع وارد یکی از چت روم های خرگوشها شد و روی اسم kargoosh_naze کلیک کرد و بعد از نیم ساعت چت کردن باهاش زیر درخت نارگیل قرار گذاشت … آقا شیره زودتر به سر قرار رفت و پشت درخت نارگیل قایم شد و منتظر موند … که یکدفعه یه چیزی خورد توی سرش … به بالای سرش نگاه کرد:
- میمون بی خرد چرا با نارگیل می زنی به سرم؟
# من میمون نیستم … من kargoosh_naze هستم! هر هر هر … !! تو شیشمین جونوری هستی که امروز سر کارش گذاشتم … دو تا گرگ ، یه لاشخور،یه کفتار و تو !
- این که پنج تا شد!
# آها … یکیشون هم واقعا یه خرگوش بود!!
- من میرم ، ولی بهت نصیحت می کنم پات رو روی زمین نزاری …!!
شیر دوباره رفت غار آقا خرسه و دوباره پشت کامپیوتر نشست و این دفعه سعی کرد دیگه گول میمون ها رو نخوره! این دفه روی khargoosh_chaghe کلیک کرد:
# salam
- سلام
# khobi? Mitonam bahat chat konam?
- آره ، به شرطی که فینگلیشی تایپ نکنی!
# why?
- آخه اینجوری خواننده ها هنگام خوندن وبلاگ اذیت می شن!
# باشه …
- تو به چه میوه ای علاقه داری؟
# هویج!
- از چه رنگی خوشت میآد؟
# با اینکه الان قهوه ای مد شده ، اما هنوز هم از نارنجی و صورتی خوشم میآد!
- وای چه تفاهمی!!! من هم عاشق هویجم و از رنگ نارنجی خوشم میآد!
# همدیگه رو ببینیم؟
- نه!!
# why?
- چونکه مامانم میگه تو این دوره زمونه گرگ زیاد شده ، باید مواظب خودت باشی!
# خوب خرگوش عاقل! مگه گرگ از هویج خوشش میآد و یا رنک نارنجی رو دوست داره؟! اینم عکسم نگاه کن چه خرگوش با کلاسی هستم! تازه گوشام رو هم عمل جراحی کردم! ( توضیح:آقا شیره برای khargoosh_chagheعکس آخرین خرگوشی رو که خورده بود send کرد.)
و اونها با هم قرار گذاشتند …
شیر به خودش گفت : چه خرگوش نادونی بود … وقتی اومد سر قرار یه لقمه چپش می کنم، چقدر تکنولوژی خوبه! به جای اینکه دو ساعت برم تو جنگل چرخ بزنم پشت کامپیوتر می شینم و خرگوش شکار می کنم! ها ها ها … ( خنده های شیطانی!!)
شیر به سر قرار رفت و پشت یه درخت قایم شد تا خرگوش بیاد …
# اَه !! این خرگوش پس چرا نمیآد؟!
و همچنان منتظر ماند …
- پق !!! ( این صدای یک گلوله بود.)
# آخ! نامردا چرا می زنید؟! اِ این مایع قرمز رنگ چیه داره از شکمم میِآد بیرون؟!
نویسنده: نادون این خونه … و تو تیر خوردی و الان هم باید بمیری.
# اما قرار بود داستان یه جور دیگه تموم بشه … اسم داستان رو مگه فراموش کردی؟
نویسنده: بیچاره گول خوردی … راستش دیروز یه شکارچی باهام صحبت کرد من هم فروختمت … خرج دانشگاه رو بالاخره باید از یه جایی بیآرم!!
# خیلی نامرد و (…) هستی!… حالا چند فروختی؟! سهم منو هم بده!!!
نویسنده: دیگه حرف نزن… تو الان باید بمیری!
# تا سهمم رو ندی نمی میرم !!
نویسنده: آقای شکارچی زحمتش رو بکش!!
پق! پق! پق! پق! پق!
نویسنده: آقای شکارچی … جو گیر نشو … بسه دیگه … باور کن شیر مرده!!
شکارچی : ها ها ها … ( خنده های شیطانی!!)
توضیح نویسنده: داستان رو یکبار، دوبار، سه بار و یا صد بار دیگه از اول بخونید و اگه نتیجه اخلاقی پیدا کردید ما رو در جریان بگذارید!
(….) :… برو بابا … همین یه بار هم که خوندیم زیادی بود … مگه ما بی کاریم … ( این هم صدای یکی از خواننده ها بود!)
نظرات شما عزیزان:
stoon 
ساعت10:28---19 تير 1390
خوشی ها !!! این روزا مثل شما کم پیدا می شه ولی ذوق و استعدادتون هی خوب بود... البته اگه خودتون زحمتشو کشیده باشید.
|